شنیدم گروهی زمردان کور نمودند عزم مکان های دور
همه کورها را خبر ساختند یکی زان میان راهبر ساختند
جلو دار شد کور بر کورها کشید آنهمه کور بر دور ها
به هر جا که می رفت می بردشان به جاهای بیراهه و بی نشان
روان داشت از پی یکی کاروان همه بی خبر از زمین و زمان
سر گله هر جا رود دم رود به کعبه رود یا که بر رم رود
جلو دار افتاد بر قعر چاه که نا آشنا بود با چاه و راه
پی اش پیروان نیز می اوفتاد چنان چه بر افتاده بود اوستاد
هر آن کور در ته صفٌ بود بر افتادی او نیز هم دیر وزود
عصا کش گر افتد فتد کور هم قسم بر کتاب و قسم بر قلم
سلام
خوبی
مطالب را خودتون می نویسید؟
اسمتون را هم ذکر کنید
موفق باشید